تجارب

تجربه بالاتر از علم است.

دوشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

تجربه برتر از علم است.

 بدلیل مشکلات جسمی و محدودیتهای کرونایی مدتی طولانی به زیارت قبر پدرم نرفته ام.

روح پاکت با امیر المؤمنین محشور باد 

 خانهی قبرت ز الطاف خدا پر نور باد

ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر 

خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد

برای شادی ارواح همهی درگذشتگانمان از جمله پدر مهربانم، یک صلوات اهدا میکنم:

اللهم صل علی محمّد و آل محمّد وعجل لولیّک الفَرَجَ والعافیةَ والنصرَ.

اللهم اغفرلی و لوالدیَّ وارحمهُما کما ربیانی صغیراً.

اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات.

.

بد نیست اینجا با خاطرهای مفید از پدرم یادی بکنم. روحش شاد باد!

 

تازه به آپارتمانی در شهرک نقل مکان کرده بودیم. ساخت و ساز در شهرک فراوان بود در همین کوچهی ما چند ساختمان در حال ساخته شدن بود مالک زمین بغل ساختمان ما هم در حال ساخت ساختمانش بود . این آقا مهندس سعی میکرد تا میتواند کلیهی کارها را تنها و یک تنه انجام دهد تا لابد پول کمتری خرج کند. به همین دلیل ساخت و ساز او کند و زمانبر بود. سبک معماری او همین بود، انجام حداکثر کارها توسط خودش. هر کاری هم بلد بود از جوشکاری بگیر تا سیم کشی و لوله کشی. بغل ساختمان ما گودالی کنده بود و شیر آبی هم در آن قرار داده بود او و کارگران محدودش آب لازم را از آن شیر برداشت می کردند و همه چیز را آنجا میشستند بنابر این دائماً آب اضافی در آن گودال ریخته می شد. به همین دلیل پدرم چند بار به ایشان اعتراض کرده بود ولی گوش مهندس حکایت در و دروازه را داشت با شلوار پاره جلوی مردم در انظار مردم کار می کرد و عین خیالش نبود. همسایگان ساکن ساختمان خودمان هم حرفهای پدرم را جدی نمیگرفتند. بالاخره آقای مهندس، کارش را به پایان برد و واحدها را فروخت و ناپدید شد.

مدتی نگذشته بود که پدرم به خانه آمد و خبر بدی را داد: زیر زمین ساختمان تا زانو پر از آب شده بود، من و مدیر ساختمان، دو نفری با هزار زحمت، با سطل آب را بیرون ریختیم از اهالی ساختمان هم کسی کمک نکرد. میگفت آب از ساختمان تازه تأسیس آقا مهندس نشت میکند. گفتم چرا بی خودی خودت را برای کسانی که قدرت را نمی دانند  به زحمت میاندازی.

چند روز بعد دوباره زیر زمین ساختمان پر آب شده بود. با پمپی اجارهای آب را تخلیه کردند. بوی بدی در ساختمان و محله پیچید. معلوم شد پمپ، پمپ تخلیه ی چاه بوده نه پمپ آب. بعد از چندی دوباره ماجرا تکرار شد و همسایهها برای این که بوی نامطبوع پمپ قبلی تکرار نشود پول جمع کردند و برای ساختمان پمپی خریدند و آب را تخلیه کردند. پدر همچنان میگفت این آب ساختمان همسایه است، ولی کسی قبول نمیکرد که مثلاً چون با ایشان برخورد داشتهای به همین دلیل نشت آب را به گردن ایشان میاندازی.

میگفتند این آب زیر زمینی منطقه است که از بعضی جاها به بیرون راه پیدا میکند. در شهرک در بعضی زمینهایی که ساختمانش ساخته نشده چشمههای کوچک آب دیده میشود البته کسی نمیتوان به قطعیت بگوید اینها آب زیر زمینی است یا آب فاضلاب مردم یا آب باران.

بالاخره تصمیم گرفتند چند حلقه چاه در حیاط و زیر زمین ساختمان حفر کنند تا آب زیر زمینی در این چاهها جمع شود. حفر چند حلقه چاه یعنی مدتی کار زیاد کارگران و هزینهی زیاد برای مالکان ساختمان. همین یک حلقه چاه درون زیر زمین را هم  شرکت تعاونی سازندهی ساختمان با اصرار پدرم  حفر کرد..

هنوز برای حفر چاه به تصمصم قطعی و اقدام نرسیده بودند که باز خبر پر شدن زیر زمین از آب به گوش رسید. پدر دست بکار شد و به شرکت آب و فاضلاب رفت با مهندس کارشناس شرکت برگشت. مهندس در مقابل پدر با چند لوله ی آزمایش آزمایشی انجام داد که بعله اگر این آب درون زیر زمین، آب لوله کشی شهری باشد باید رنگ محلول فلان میشد و چون این رنگ ظاهر نشده پس این آب زیر زمینی منطقه است و به شرکت آب و فاضلاب مربوط  نیست.

(فکر میکنم آزمایش اثر تنتور ید را بر آب کلردار انجام داده باشد. اگر چند قطره محلول یُد (مثل تَنتور یُد) را درون محلول کلر( مثل آب سمّی لولهکشی شهری خودمان) بریزیم ،کلر که فعالتراز ید است جانشین ید میشود و رنگ قهوهای محلول ید زایل میشود. اگر در آب کلر وجود نداشته باشد رنگ محلول تغییر نمیکند.)

ماجرا همینطور ادامه داشت تا این که صبر پدر به سر آمد و دوباره به شرکت آب و فاضلاب رفت: دیگه توی این مملکت، برای حل این مشکل کسی یافت نمیشود. پس از چند ساعتی پدر بالا آمد و خبر از پایان مشکل را داد. شرکت دو کارگر همراه پدر میفرستد. یکی از کارگرها آن کلید معروف کارگران آب و فاضلاب را که میلهی بلندی است و با آن شیرهای آب جلوی خانهها را باز و بسته میکنند، توی تک تک دریچههای آب ساختمان بغلی میگذارد و گوشش را روی انتهای لوله میگذارد وناگهان میگوید اینیکی نشتی دارد و همان را با همان آچارمیبندد. واین گونه یک مشکل بزرگ چند ماهه، با درایت و تجربهی دو بی سواد یا کم سواد (پدرم دو کلاس اکابر خوانده بود) و با چرخاندن یک آچاربه خیر و خوشی حل شد. آیا شرکت آب و فاضلاب دو انشعاب به این ساختمان داده بود؟ و آن انشعاب اضافی را خوب نبسته بودند؟ آیا کسی عمداً آن شیر را باز گذاشته بود؟

 

سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العامین. (سه آیهی آخر سورهی مبارکهی الصافات)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۰۸